قوله تعالى: بسْم الله الرحْمن الرحیم اسم عزیز، من قصده وجده، و من طلبه عرفه، فاذا عرفه لاطفه، فاذا وجد لطفه الفه، فاذا الفه انف ان یخالفه. نام خداوندى که از جود او هر مفلسى را نصیبى است، و از کرم او هر دردمندى را طبیبى است.


لطیفى که از سعت رحمت او هر کسى را تیرى و از بسیارى بر او هر نیازمندى را بهره‏اى است. عزیزى که بر سر هر مومن از او تاجیست، و در دل هر محب از او سراجیست.


هر شیفته‏اى را با او سر و کاریست، هر منتظرى را آخر روزى شرابى و دیداریست.


پیر طریقت گفت: میدان راه دوستى افراد است، آشامنده شراب دوستى از دیدار بر میعادست برسد هر که صادق، روزى بآنچه مراد است. قوله تعالى: و السماء ذات الْبروج حق تعالى جل جلاله قسم یاد میکند بآسمان که نظرگاه مومنانست و مصعد اقوال و اعمال بندگانست.


و الْیوْم الْموْعود و بروز رستاخیز که روز حشر و نشر است و روز محاسبه و مفاصله است.


و شاهد و بروز آدینه که عید مومنانست و موسم تائبان و میعاد آشتى جویانست و روز حج درویشانست. و مشْهود و بروز عرفه که روز نواخت حاجیانست و وقت مناجات دوستانست و از حق جل جلاله از بهر ایشان مباهات با فریشتگانست که: «ملائکتى انظروا الى عبادى» فریشتگان من در نگرید ببینید بندگان من که از راه دور و دراز آمده‏اند، پایهایشان آبله شده، رویهایشان زرد گشته، قدمهاشان سست شده، خان و مان وداع کرده و بادیه مردم خوار بریده! و ملائکه روى سوى آسمان آورند، گویند: یا رب العزة مهمانان تواند، روى بخانه تو دارند. غریبان کوى تواند، همه توکل بر تو دارند. ندا آید که شما حق ایشان گزاردید، باز گردید ما دانیم که جزاى ایشان چیست. پس بى‏واسطه ندا کند جل جلاله که: عبادى! شما مهمانان من‏اید، بنعیم رحمت میشتابید رنجها بر خود نهادید، دورى راه اختیار کردید، بادیه دراز گذاشتید، شربتهاى نابایست کشیدید، دلهاى خویش خونین گردانیدید، هلموا الى رحمتى فقد غفرت لکم! مسلمانان انصاف بدهید، اگر غریبى بیکسى مسکینى بسراى جهودى شود که از راه دور و دراز در رسیده باشد آن جهود از خویشتن روا ندارد که او را رد کند! پس چه گویى هفتصد هزار دل ببادیه برده، راه دراز پیش گرفته، تشنگى و گرسنگى اختیار کرده، جان شیرین فدا کرده، بعرفات ایستاده، سر و پاى برهنه، رویها بر خاک نهاده، کفن آخرت پوشیده، لبیک زنان و تکبیرگویان بدرخانه پادشاه عالم آمده که ملکش بى‏زوالست و جلالش بى‏انتقالست. چه گویى چون بدین صفت درگاه او بگیرند و داد خواهند دادشان دهد یا ندهد؟ رحمت و مغفرت باستقبال ایشان فرستد یا نفرستد؟ بجلال و عز بار خدایى که خاک نعلین کمتر کسى از وفد حاج اگر فردا بدوزخ اندازد هزاران کس که مستوجب عذاب‏اند بطفیل آن خاک بروائح سعادت و نعیم بهشت رسند.


قتل أصْحاب الْأخْدود موضع قسم است میگوید: نفریده و کشته باد اصحاب اخدود که مومنان را مى‏رنجانیدند و بعذاب آتش ایشان را تعذیب همى‏کردند.


فرداى قیامت ایشان را دو عذابست، چنان که رب العزة گفت: فلهمْ عذاب جهنم و لهمْ عذاب الْحریق. ظاهر ایشان بآتش میسوزد و باطن ایشان بحمیم و زقوم مى‏ریزد.


و گفته‏اند: عذاب حریق در دنیاست، آن آتش که از بهر مومنان ساخته بودند تا مومنان را بدان عذاب کنند، بالا گرفت و با بیرون افتاد و ایشان را همه بسوخت که بر شفیر آن نشسته بودند: «و لا یحیق الْمکْر السیئ إلا بأهْله. قوله: إن بطْش ربک لشدید اشارتست بعدل او با دشمنان.


و هو الْغفور الْودود خبرست از فضل او با دوستان، بفضل بى‏منت. دوست را مینوازد، که ارحم الراحمین است بعدل بى‏علت دشمن را مى‏گدازد، که احکم الحاکمین است. دوست موج دریاى کرم دید، بفضل او بیفروخت. دشمن زخم کبریاء قدم دید، بعدل او بسوخت عمر خطاب در بتخانه مقبول و سیآت او مغفور، که: و هو الْغفور الْودود عبد الله ابى در مسجد مخذول و حسنات او مردود که: إن بطْش ربک لشدید. جرم بایسته در حلم خود پنهان میکند که: «ذکروا الله فاسْتغْفروا لذنوبهمْ» و نابایسته را در کار خود سرگردان میدارد، که: «نسوا الله فنسیهمْ» درد نبایست را درمان نیست و حسرت راندگان را نهایت نیست:


اذا برم المولى بخدمة عبده


تجنى له ذنبا و ان لم یکن ذنب.